Tuesday, April 18, 2006



برهان قاطع : تالش نام ولايتي است از تركستان

سيد جعفر پيشه وري دبير اول حزب دموكرات آذربايجان ، عباس شاهنده را بعنوان نماينده خود به تالش فرستاد و پيام اتحاد با مبارزان را بر عليه حكومت انگليسي – آمريكايي پهلوي به تالشي ها ابلاغ نمود . مبارزان تالشي مظفرزاده و لنكراني را بعنوان نماينده خود در مجلس آذربايجان اعزام داشتند .

تاريخ سياسي تالش

تاريخ هر منطقه روشنگر هويت نژادي – سياسي – اقتصادي و فرهنگي مردمان آن منطقه است . بنابراين آگاهي كامل از تاريخ هر منطقه ، به شرط آنكه تاريخ تحريف شده و مجعول نباشد ، معلومات صحيحي را از هويت هاي مردمان هر منطقه اعاده مينمايد . آگاهي از هويت واقعي طبعا آرامش فكري مردمان آن منطقه را بدنبال خواهد داشت و بر عكس عدم آگاهي از هويت واقعي ، تزلزل اجتماعي – اخلاقي – فرهنگي و مدني توده اي از مردم را به ارمغان خواهد آورد . از اينرو پرداختن به مقوله تاريخ سياسي هر منطقه ميتواند در ايجاد آرامش فكري آن منطقه و متعاقبا در جهت شكوفايي افكار و ايده هاي آنان دخيل باشد .

منطقه بكر و دست نيافتني تالش تا سده چهار هجري قمري دور از چشم تاريخ نگاران و جهانگردان به زندگي آرام و پر بركت خود ادامه ميداد و آنچه كه از تاريخ اين منطقه در سالهاي قبل از اين برهه در دست ميباشد ، مطالبي هست كه توسط خود افراد ساكن منطقه و يا بوسيله تاجران رهگذر در حد فاصل اردبيل – گرگان ذكر گرديده است .

خوچوكو محقق لهستاني در خصوص مردمان تالش مي نويسد : تالشيان كه ساكن جنگل هاي ساحل جنوب غربي خزر هستند از نژاد ترك هاي آسياي مركزي ميباشند و آداب و رسوم آنها از نظر فــــــرهنگ و مذهب كاملا شباهت به مردمان ولايات قــفقاز و آذربــايجــان و خـــمسه ( زنجان و قزوين ) دارد . در كتاب فرهنگ جهانگيري نام تالش را بر گرفته از نام يكي از فرزندان امير چوغان ، از فرزندان اوغوز خان ، مينويسد و آستارا را بعنوان مرز خزر با خشكي مينامد . در كتاب معجم البلدان ، تالش را بعنوان يكــــي از بلاد تــرك كه پشت دربند ( باب الابواب ) واقع شده است نام ميبرد و سد ذوالقرنين را حد فاصل تالش و دربند مينگارد و از لطافت هواي آن تعريف متمادي مينمايد . ابن خلدون اهالـــــــي تالش را از طوايف خزر مي خواند و آنان را از نژاد تركان غز ( اوغوز ) مي نويسد . در كتاب برهان قاطع در باره تالش چنين مي آيد : تالش نام ولايتي است از تركستان كه مردمان آنجا بسيار سفيد روي و شاداب مي باشند و اين از هواي بس لطيف آن ناحيت است .

در دوران حكومت ايلخانيان منطقه تالش بعنوان ولايت خزر در يد قدرت خان ايلخاني بود كه بعد از وي تيمور آنجا را تصرف نمود و تا زمان مرگ امير تيمور تالش در دست كوركاني ها بود . پس از امير تيمور تالش به تصرف قارايوسف قاراقويونلو در آمد و وي امير تالشي ، امير بسطام را حاكم آنجا نمود . پس از قاراقويونلولار تالش مدتي بصورت يك خانليق مستقل ( فدرال ) اداره ميشد و پس از آن امير حسن آق قويونلو آنجا را تصرف نموده و اميري از امراي خانليق تالش را به حكمراني آنجا بر گزيد . دوران صفوي در واقع دوران شكوفايي و افتخار تالش است . چراكه مردمان آن ديار در كمك رساندن به شاه اسماعيل صفوي چه در دوران تبعيد و چه در دوران سلطنت هميشه در راس مردمان منطقه بودند و صفويان نيز به جهت سپاسگزاري از مردمان آن ديار هميشه سبز ، همواره به راي آنان احترام ميگذاشتند . در زمان حكومت قاجار با پيدا شدن روسها در ناحيه خزر سرنوشت مردمان تالش نيز دگرگون گرديد و در واقع از آن تاريخ به بعد هويت نژادي – فرهنگي و اقتصادي و سياسي آنان تحت نفوذ روس از سويي و دولت مركزي از سوي ديگر متزلزل گرديد .

پس از انقلاب مشروطه ، امتياز جنگل از دست اكبر خان بيگ لر بيگي گرفته شده و بدست خوشتارياي گرجي داده شد . خوشتارياي به بهانه حفاظت از جنگل صدها قزاق روسي را وارد منطقه تالش نمود . سلسله كوههاي تالش كه در ادامه كوههاي خالخال و ساوالان و قفقاز به سوي تالش و البرز گسترده شده اند ، از نظر سوق الجيشي براي استعمارگران روسي ، مسيري زنجيروار و مهمي تلقي ميشد . با پيدا شدن منابع نفتي در آستارا هجوم استعمارگران شدت بيشتري يافت و امتياز نفت كه تا سال 1917 ميلادي در دست مير ابراهيم دريا بيگ تالشي بود از وي گرفته شده و به تجارتخانه ارامنه طومانيانس داده شد . اگر چه سهم ايران از اين نفت تا سال 1292 شمسي به ميزان يك دوم از سهم بود اما در اين سال دولت روسيه به بهانه حمايت از ارامنه تمامي امتياز را به نفع خود ثبت نمود . مصطفي خان تالشي اولين فرد آزاديخواهي بود كه بر ضد بي لياقتي مركز و چپاول روس ها به پا خواست و به جهت اعتراض به حضور روسها و گرجي ها و ارامنه در صنعت جنگل و نفت و دريانوردي مبارزان را با خود همراه نموده و وارد عرصه مبارزه گرديد . وي اگرچه سرانجام جان خود را در اين راه از دست داد ولي روح مبارزه را در كالبد تالشيان دميد . مردم تالش از آستارا تا انزلي كالاهاي روسي را تحريم نمودند و هر جا به فردي غير مسلمان و استعمارگر روبرو ميشدند با وي به زد و خورد مي پرداختند . ستارخان در اين زمان به ياري اهالي تالش بر خاسته و اقا رضا قزويني را بعنوان كميته ستار با صدها سوار مسلح به كمك مجاهدان تالشي فرستاد . مجاهدان دلير تالش كه از رسيدن قواي تبريزي روح تازه اي يافته بودند در يك اقدام حيرت انگيز در طول چند روز توانستند تا قزوين پيشروي نمايند .آنها در برابر درخواست دولت مبني بر مراجعت به تالش ، شرط خروج قزاقان روسي را از تبريز و اردبيل پيش كشيدند . دولت روسيه كه از اتحاد قواي مبارز شمالغرب سخت در هراس افتاده بود در 1918 نيرويي بسيار در انزلي پياده نمود و آنها را بدنبال مبارزان تالشي به سوي تهران فرستاد . بزرگاني كه در تهران نشسته بودند و به مردم فرمان حمله و مقاومت ميدادند با شنيدن يورش روسها ، تهران را به سوي بغداد و شيراز و اصفهان ترك نمودند و باز مردم را به مقاومت دعوت نمودند !!

سران اتحاد اسلام اسماعيل خان را مامور مدافعه از اردبيل و آستارا و مغان نمودند و ميرزا كوچك خان را مامور حفظ رشت و تالش كردند . رحيم خان چلبيانلو كه به دستور روسها به اردبيل حمله برده بود اسماعيل خان در اردبيل به چنگ سالدات هاي روس انداخته و شهيد مي گرداند .مجاهدان تالشي به سركردگي سردار محيي خان – سردار حافظ افندي تالشي و سردار شهاب علي تالشي براي كمك به مجاهدان اردبيل از آستارا عازم اردبيل شدند . سركرده روسها طي گزارشي به ستاد مركزي مينويسد : جاده آستارا تا آرپا تپه هنوز در اشغال اشرار است (؟؟!!) اجازه ارتباط به امراي نمين و آستارا و اردبيل داده نميشود ، دستور اكيد بر عدم حمل اسلحه به مردم آستارا ابلاغ گرديده است ... .

در چنين شرايطي كه وجب به وجب مناطق تالش – اردبيل – مغان تحت زورگويي و چپاول قزاقان روسي و جاسوسان انگليسي قرار داشت ، اولين جلسه آزاديخواهان در مدرسه حكيم نظامي آستارا تشكيل يافت و اولين هسته چريكي ضد روس و ضد پهلوي در ويرموني آستارا شكل گرفت . روسها با آگاهي كامل از موقعيت استراتژيكي ويرموني كه خط فاصل مابين تبريز – اردبيل – انزلي و رشت محسوب مي گرديد ، تمامي قواي خود را متوجه سركوب جنبش ويرموني نمودند . چريكهاي ويرموني به كوههاي مملو از درختان جنگلي پناه بردند و قواي روس كه از دست يابي به آنها نااميد شده بود به داخل روستا يورش برده و به منزل ملاي ده به نام مرحوم ملاعلي هجوم كرده و وي و تعداد شصت نفر زن و كودك را كه در خانه وي پناه گرفته بودند هلاك نمودند . تعداد سربازان روسي را در آن تاريخ در منطقه تالش تا دوازده هزار نفر تخمين ميزنند كه همگي به انواع اسلحه ها مجهز بودند . با شنيدن خبر قتل عام اهالي ويرموني خان ها و فئودالها به شيريني خوراني روي آوردند و پيام هاي تبريك و تشكر به تهران و قرارگاه روسها مرتبا ارسال ميكردند ! ميرزا كوچك خان با مشاهده اوضاع از تالش به سوي رشت عقب نشيني نمود .

ميرزا كوچك خان طي تماسهاي مكرر از ميلي نيكلوف روسي ، كنسول روس در رشت ، تقاضاي اسلحه و كمك مينمود اما از آنجا كه روس و انگليس براي برانداختن تمامي مبارزان و آزاديخواهان با پهلوي هم قسم و هم راي شده بودند ، از دادن اسلحه به ميرزا كوچك خان كه سالها متحد روس بود ، خودداري نمودند .

با رسميت يافتن حكومت پهلوي مردمان تالش همچنان گرفتار تاراج و زورگوئيهاي دولت روس بودند و هر گونه امكان تماس از انها با اردبيل – تبريز – رشت و قزوين سلب گرديده بود . خان سردار امجد ، خان فئودال منطقه كه دست نشانده روسها بود از فرصت استفاده كرده و بهره مالكانه را از 5/2 به 5/4 رساند . با يورش قواي پايتخت ، خان امجد به روسيه پناه برد اما خوشحالي مردم زياد طول نكشيد چراكه رضا خان با طرح خريد زمين به اجبار و واگذار نمودن آن به اداره املاك آنهم بدون دريافت پول و فقط با وعده هاي توخالي ، مردمان منطقه را همچنان در حال بيگاري و اين بار براي دولت مركزي باقي گذاشت .

از سوي ديگر با اجباري نمودن تحصيلات به زبان فارسي كه براي اكابر و كودكان اجباري و مجاني بود ، اولين گام خود را در فروپاشي هويت فرهنگي مردم منطقه برداشت و اين در حالي بود كه ارامنه و يهوديان مهاجر در تالش هريك براي خود داراي مدرسه بودند و به زبان خود درس مي خواندند . كانون هاي هنري محلي با يورش قواي شهرباني پهلوي تعطيل گرديد و 40 نفر از فعالان آن مراكز كه اكثرا آذربايجاني بودند تبعيد و يا زنداني گرديدند . همچنين تحت عنوان خدمت سربازي ( اجباري ) جوانان منطقه را به مدت دو سال و شايد بيشتر از منطقه خود دور نموده و در نقاط بد آب و هوا در واقع بصورت تبعيدي تنبيه نمودند . بدين ترتيب مردمان آزاديخواه تالش زماني متوجه ماجرا شدند كه ديگر راهي براي اعتراض نمانده بود .

در شهريور 1320 در سير وقايع تاريخي باز هم تالش در نوك پيكان حوادث قرار داشت و باز هم بيشترين ضرر و زيان را متحمل گرديد . قواي روسي مجددا در آستارا و انزلي پياده شدند و سربازان آنها به غارت و چپاول روستاهاي بدون جوانان آن بي مانع پرداختند .

سيد جعفر پيشه وري دبير اول حزب دموكرات آذربايجان ، عباس شاهنده را بعنوان نماينده خود به تالش فرستاد و پيام اتحاد با مبارزان را بر عليه حكومت انگليسي – آمريكايي پهلوي به تالشي ها ابلاغ نمود . مبارزان تالشي مظفرزاده و لنكراني را بعنوان نماينده خود در مجلس آذربايجان اعزام داشتند .

پس از پايان يافتن افت و خيز هاي سال 1320 چنانكه ميدانيم دولت هاي روس و پهلوي با تقسيم شهرهاي آستارا – تالش – لنكران – پارس آباد و... دهها شهر و روستاي ديگر مرزبندي سياسي مزورانه اي را در منطقه برقرار نمودند و پس از آن نيز دولت پهلوي با مرزبندي استاني و ايالتي فاصله قزوين و اردبيل را با منطقه تالش كلا قطع نموده و تمامي سعي خود را در جعل هويت سياسي و فرهنگي مردمان اين منطقه به كار بست .

با مبارزات چريكي سياهكل در سال 1349 منطقه تالش كلا به يك منطقه نظامي تبديل ميشود و ساواك شاهي شديدترين فشار تاريخ را شايد ، به مردمان منطقه وارد مي آورد . در سال 1357 با وقوع انقلاب اسلامي و در سال 1368 با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي نقاط عطف ديگري در منطقه صورت گرفت كه در مقال هاي آتي به آن ها نيز پرداخته ميگردد، انشاالله ..

زهره وفايي – تبريز

Zohre-az.blogspot.com
Zohre_az@yahoo.com

2 Comments:

Blogger mehdi rad said...

در جواب دوست بالایی باید بگم که باید از خر ترسید و فقط باید بگیری روش سوار شی!
اگه ولش کنی کار دستت میده
caspianous@gmail.com
ID yahoo:caspianous
best regards
bye

1:41 PM  
Blogger gil said...

Agar Talesh-ha tork bashand,
angah mitavan Fars-ha ra ham Tork namid.
Dar insurat Torkane Chin va Moqol-ha ba Farsha ham-nejad xahand shod! Ajab donyaye jalebi ast!

11:00 AM  

Post a Comment

<< Home